آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
جایی برایه همه ...
گنه کردم گناهی پر ز لذت کنار پیکری لرزان و مدهوش خداوندا چه می دانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش نگاه کردم به چشم پر ز رازش دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم لبش بر روی لب هایم هوس ریخت ز اندوه دل دیوانه رستم
فرو خواندم به گوشش قصه ی عشق: ترا می خواهم ای جانانه من ترا می خواهم ای آغوش جانبخش ترا ای عشق دیوانه ی من
هوس در دیدگانش شعله افروخت شراب سرخ در پیمانه رقصید تن من در میان بستر نرم بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت در آغوشی که گرم و آتشین بود گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود.
نظرات شما عزیزان:
|
|||
![]() |