آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |
جایی برایه همه ...
گنه کردم گناهی پر ز لذت کنار پیکری لرزان و مدهوش خداوندا چه می دانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش نگاه کردم به چشم پر ز رازش دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم لبش بر روی لب هایم هوس ریخت ز اندوه دل دیوانه رستم
فرو خواندم به گوشش قصه ی عشق: ترا می خواهم ای جانانه من ترا می خواهم ای آغوش جانبخش ترا ای عشق دیوانه ی من
هوس در دیدگانش شعله افروخت شراب سرخ در پیمانه رقصید تن من در میان بستر نرم بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت در آغوشی که گرم و آتشین بود گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود.
قاصدک
قاصدک غم دارم غم آوارگی و دربدری غم تنهایی و خونین جگری قاصدک وای به من ! همه از خویش مرا میرانند همه دیوانه و دیوانهترم میخوانند مادر من غمهاست مهد و گهوارهی من ماتمهاست قاصدک دریابم ! روحم عصیانزده و طوفانی است آسمان نگهم بارانی است قاصدک غم دارم ! غم به اندازهی سنگینی عالم دارم قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی و به تنهایی خود در هوسی عیسایی و به عیسایی خود منتظر معجزهای غوغایی قاصدک حال گریزش دارم میگریزم به جهانی که در آن مستی نیست پستی و مستی و بدمستی نیست میگریزم به جهانی که مرا ناپیداست شاید آن نیز فقط یک رویاست .. دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : asal
به ابد خواهم برد
من به درماندگی صخره و سنگ
من به آوارگی ابر و نسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
اما برای من
- افسوس شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : asal
از برت دامن كشان رفتم ای نا مهربان
بنویس نام مرا در کف دستت ای دوست ... تا به هنگام قنوتت نبری از یادم! شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 14:51 :: نويسنده : asal
باشد (خداحافظ )
ولی رفتم که تو باور کنیدارم محبت می کنم صفحه قبل 1 صفحه بعد |
|||
![]() |