درباره وبلاگ

صحرای عشقم را با اشک دیده آبیاری کردم به امید سرسبزی،اما . . .
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان جایی برایه همه ... و آدرس asal-love68.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 19
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 69
بازدید کل : 2388
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


 

جایی برایه همه ...
سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, :: 12:12 ::  نويسنده : asal       

 

گنه کردم گناهی پر ز لذت

کنار پیکری لرزان و مدهوش

خداوندا چه می دانم چه کردم

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

 

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

نگاه کردم به چشم پر ز رازش

دلم در سینه بی تابانه لرزید

ز خواهش های چشم پر نیازش

 

در آن خلوتگه تاریک و خاموش

پریشان در کنار او نشستم

لبش بر روی لب هایم هوس ریخت

ز اندوه دل دیوانه رستم

 

فرو خواندم به گوشش قصه ی عشق:

ترا می خواهم ای جانانه من

ترا می خواهم ای آغوش جانبخش

ترا ای عشق دیوانه ی من

 

هوس در دیدگانش شعله افروخت

شراب سرخ در پیمانه رقصید

تن من در میان بستر نرم

بروی سینه اش مستانه لرزید

 

گنه کردم گناهی پر ز لذت

در آغوشی که گرم و آتشین بود

گنه کردم میان بازوانی

که داغ و کینه جوی و آهنین بود.

 


 



دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : asal       

قاصدک

 

 

قاصدک غم دارم

غم آوارگی و دربدری غم تنهایی و خونین جگری

قاصدک وای به من ! همه از خویش مرا می‌رانند

همه دیوانه و دیوانه‌ترم می‌خوانند

مادر من غم‌هاست مهد و گهواره‌ی من ماتم‌هاست

قاصدک دریابم ! روحم عصیان‌زده و طوفانی است

آسمان نگهم بارانی است

قاصدک غم دارم ! غم به اندازه‌ی سنگینی عالم دارم

قاصدک دیگر از این پس منم و تنهایی

و به تنهایی خود در هوسی عیسایی

و به عیسایی خود منتظر معجزه‌ای غوغایی

قاصدک حال گریزش دارم می‌گریزم به جهانی که در آن مستی نیست

پستی و مستی و بدمستی نیست

می‌گریزم به جهانی که مرا ناپیداست

شاید آن نیز فقط یک رویاست ..



دو شنبه 26 دی 1390برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : asal       

به ابد خواهم برد

 

من به درماندگی صخره و سنگ

 

من به آوارگی ابر و نسیم

 

من به سرگشتگی آهوی دشت

 

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید

 

شعر چشمان تو را می خوانم

 

چشم تو چشمه شوق

 

چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر

 

اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر

 

- افسوس

من و تو  دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

 و غم تو این غم شیرین را

با خود به ابد خواهم برد




شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : asal       

 

 از برت دامن كشان رفتم ای نا مهربان


از من آزرده دل كی دگر بینی نشان


رفتــم كه رفتــم رفتــم كه رفتــم



از من دیوانه بگذر بگذر ای جانانه بگذر


هر چه بودی هر چه بودم بی خبر رفتم كه رفتم


رفتـــــــم كه رفتـــــــــم

 

 

بنویس نام مرا در کف دستت ای دوست ... تا به هنگام قنوتت نبری از یادم!

 


شنبه 24 دی 1390برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : asal       

 

ايـن تــو نيستي که مرا از يـاد برده اي
ايـن منـــم که به يـادم اجـازه نمي دهم
حتـــي از نزديکي ذهـن تــو عبور کند
صحبـــت از فـرامـوشي نيســــت ....
صحبــــت از ليـاقـــت اســـت !!!
 
گفتی محبت کن برو...
 

 باشد

 (خداحافظ )


 ولی

 رفتم که تو باور کنی
 

  دارم محبت می کنم

نمي دانم چه رابطه ايست بين نبودنت با رنگ ها...
دلتنگ تو که مي شوم
زندگي ام سياه مي شود انگار......
 

گفت سرنوشت من و تو از هم جداست.

گفتم این بهانه است ، قلب من بازیچه دلهاست.

گفت تقصیر خودت بود ، عشق در قصه هاست.

گفتم اگر عشق در قصه هاست ، پس چرا با من عهد بستی.

گفت تو اشتباه کردی که به پای من نشستی.



صفحه قبل 1 صفحه بعد